- محمود بنائی
- سه شنبه ۲۰ اسفند ۹۸
- ۰۰:۱۱
- ۵ نظر
بندرعباس را هنوز هم دوست داشتم، آفتاب گرم و سوزانش، ساحل آرام و زیبایش، پشت شهر و بازار شلوغ ماهی فروش هایش ، مردم آرام و خونگرمش، پیشرفت شهر و حفظ ساختار سنتی اش، سمبوسه نادر و سمبوسه فرهاد! کتاب فروشی سیار و ساختمان های فرسوده هدیش و سورو.
هرمز زیباست، هرمز زیباست و هرمز زیباست.
قشم هنوز مهجور است.
__________________________________
یک سری درد ها و سختی باعث قوی تر شدن و بزرگتر شدن انسان میشه و هروقت بهشون فکر میکنی یا یادآوری میشه احساس غرور میکنی و لبخند میزنی!
اما هیچوقت دوست ندارم این روزها دیگه یادم بیاد، بخدا که ما مستحق این همه درد بابت ندانم کاری و بی وجدانی و جهل عده ای دیگر نبودیم.