۳ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۶ ثبت شده است

آتش جاودانی

وقتی جوون ها را با هزار امید و آرزو میبینم که توی کوچه و خیابون دسته دسته با یک دست بند به هر رنگی!  با یک تراکت به هر اسمی،یا با یک عکس از کاندیدای محبوبشون طرفداری میکنن، یک حس عجیبی پیدا میکنم، یک سری تصویرها میاد جلوی چشمام، یک بغض گلومو میگیره! آتشی درونم دوباره روشن میشه! 

فکر اینکه بعد از این انتخابات تاریخ دوباره تکرار میشه...

این جوون ها یک فردای بهتر میخوان همین، اما دریغ افسوس که کسی به فکر فردای اونها باشه! قدیما  پدربزرگ هامون میگفتن دیگه از ما گذشته، اما حالا من باید بگم، دیگه از ما گذشت، به فکر هجده ساله های امروز و فردا  باشیم. 


آی مردم

میبینم که یک سری حسابی جوگیر شدن و شر و شوری به راه انداختن و میخوان ریشه ظلم و بیداد و ستم را بدن یکی از این کاندیداها بکنه! خوب خیلی خوبه که کاوه آهنگر و فریدونی بپا خیزن و... 

فقط سوالم اینه، تاریخ چند هزار سال قبل را نه، تاریخ بعد از اسلام هم نه، تاریخ از دوران قاجار و پهلوی هم نه، حتی از اول انقلاب هم نه! همین ده سال اخیر را یک مرور کنید؛ 

سال 1388 چی میخواستین؟ یکی بیاد دست غارتگران بیت المال را رو کنه، انرژی هسته ای و عزت و سربلندی بیاره و به آمریکا و اروپا پشت کنه، پول نفت را بیاره سر سفره ها و... و میلیون ها نفر به آقای احمدی نژاد رای دادن. 

سال 1392 چی شد؟  دیدین رو شدن دست غارتگران بیت المال و... هیچ صرفه ای نداشت و انرژی هسته ای هم نون و آب نشد، عزت و سربلندی هم پایدار نبود و هیچ چیزی وارد کشور نشد و فقط هرچی داشتیم سوزوندیم!از پول نفت هم یک بویی ازش به مشامتون رسید که همونم از خیلی ها خواستن بو نکنن که به بقیه برسه! 

سال 1392 چی خواستین؟ یکی بیاد با کلیدش قفل ها را باز کنه، کنار چرخ سانتری فوژ، سانتری فری فوژ،  سانتریفیوژ! چرخ زندگی هم بچرخه، با بیگانه ها هم تعامل داشته باشه و... 

سال 1396 چی شد؟ دیدین قفل ها همچنین هم که بگی باز نشد، چرخ ها هم هر چی هول میدیم باز نمیچرخه، توی تعاملات با بیگانه ها هم یک جاهایی دورمون زدن و کلا همونجور که ما بهشون اعتماد نداریم اونام بهمون اعتماد ندارن و... 

سال 1396 چی میخواهیم؟ همون خواسته های 1388

لامصب ها چرا اینقدر حافظه تاریخیتون ضعیفه؟ چرا همه اش منتظرین از این کاندیدا ها آبی گرم بشه؟ چرا یک نگاه توی آینه نمیکنید؟ همه اش دولت؟ 

شما شغلت چیه؟ تخصصت چیه؟ چقدر از داشته های این مملکت بهره بردی؟ عوضش چیکار کردی؟ قدمی برداشتی؟ تو که خودت هیچ حرکتی نمیکنی چطور توقع داری اون آقای قدرت طلب بیاد واسه تو کاری کنه؟ بله همین شماها که چپ و راست پست میگذارین،  که ما آروم نمیشینیم و یقه جر میدیم و...  خودت برخیز و بر خود ماتمی گیر

سفر کاشان 2

صبح روز دوم وقتی از خواب بیدار شدم، تا نیم ساعت چسبیده بودم به بخاری و برای شادی روح عمه! متصدی زائرسرای امامزاده صلوات میفرستادم.

ساعت تقریبا 9:30 صبح بود که بعد از صرف صبحانه و دیرتر از موعد مقرر از اقامتگاهمون خارج شدیم و به سمت بازار قدیمی کاشان رفتیم و خیلی زود به مقصد رسیدیم. مغازه ها هنوز کامل باز نشده بودن و بازار تازه داشت جون میگرفت، دوربین فیلمبرداری را روشن کردم و توی اون هوای عالی بهاری در جستجوی تیمچه وارد بازار شدیم، دیوار های سفید بازار و کرکره های بسته سفید رنگ جذابیت خاصی به بازار داده بود و مغازه هایی با کاسب های تقریبا کهنسال که به دنبال جذب اندک مشتری های درون بازار بودند! از مغازه داری پرسیدم تیمچه کدام سمته؟ و خانومی محجبه اشاره کرد از این سمت، دنبال من بیاید...

قبل از این بازارهای زیادی دیده بودم مثل سرای مشیر شیراز و بازار تهران و اصفهان و... اما تیمچه بازار سنتی کاشان با هیچکدام قابل مقایسه نبود، یک معماری زیبا و چشم نواز، همراه با جریان زندگی که هنوز اصالت خودش را حفظ کرده.(کسانی که در محوطه درون عکس پخش و پلا شده اند و هرکدام محو قسمتی شده اند، اعضای خانواده من هستند.)

چند دقیقه ای را روی تخت کنار حوض و محوطه تیمچه  گذراندیم و از فضا لذت بردیم اما فرصت اندک بود و باید تا ظهر باقی جاهای مدنظر را میدیدیم.

نمیدانم چرا پدرم باید از تنها میوه فروشی این بازار سنتی، موز و پرتغال درجه سه وارداتی و خیار میخرید اما این کار را کرد.

گوگل مپ ما را تا رسیدن به خانه عباسی ها همراهی کرد، خانه ای در میان چند خانه قدیمی دیگر! خانه هایی که تو را در خیالت به آن روزگاران می برد، روزگاری که بجای صدای ماشین، صدای چرخ های کالسکه و سم اسبان در کوچه ها می پیچید. در خانه ها برای هرکاری و هرزمانی ، مکانی در نظر گرفته شده بود، بجای لباس شویی رختشورخانه بود و مطبخ جدا و سرداب جدا و ... بهار خواب جدا بود، محل استراحت مسن تر ها جدا بود و همه چیز اصول و مسئولی داشت.



معماری خانه عباسی ها پیچیده و دقیق است، ساختمانی چند طبقه با چند حیاط و کاربری های مختلف، هدمم بررسی بنا نیست، هدف فقط دیدن است و لذت بردن از این همه ذوق و هنر.

بعد از خانه عباسی ها به سراغ خانه طباطبایی ها رفتیم جایی که ظراقت و عظمت جای آن پیچیدگی را گرفته بود و باز عشق؛ باعث ساخت بنایی شده بود که در تاریخ ماندگار شده است.

خانه طباطبایی ها مثل یک فرش دستباف کاشانی، مثل شب های کویر زیبا و ستودنی است.


متاسفانه بخاطر کم بودن زمان بین تپه سیلک و خانه بروجردی ها، تپه تاریخی را انتخاب کردیم، پس به سمت سیلک(sialk) حرکت کردیم.

سیلک هم مانند چغازنبیل از آن کشف های ارزشمند و جذابِ رومن گیرشمن است. کاربرد اصلی بنا هنوز مشخص نیست، معبد، قبرستان و...

اما هرچه هست برگی از تاریخ کشورمان است با چندهزار سال قدمت.



پرونده کاشان در این سفر بسته شد و بعد از آن راهی روستای زیبای ابیانه شدیم.

خوش اومدین
گاه نگاری یا کرونولوژی علمی برای اختصاص رخدادها در تاریخ‌های دقیق وقوع آنهاست.
به عبارتی منظم کردن و چینش وقایع از ابتدا به انتها یا برعکس.
اما گاه نگاری من نه علمی است نه چینش خاصی دارد و فقط گاهی می نگارم!
آرشیو مطالب
پیام‌های‌ کوتاه