۳ مطلب در بهمن ۱۳۹۵ ثبت شده است

خان عمو

هروقت روزگار کمی سخت میگیره و دلتنگی ها زیاد میشه یک جا هست که برای چند ساعتی تلخی روزگار را به کام ما و همه مشتری هاش شیرین میکنه. براش فرقی نداره که تو دلگیری از عزیزی یا دلتنگ کسی هستی یا فکرت درگیره... برای هر کسی نسخه دلخواهش را داره.

خان عمو دکتر نیست ولی یک وقت هایی حالتو خوب میکنه چه زمستون چه تابستون چه روز و چه شب.

اینجا هرچیزی بخواهید پیدا میشه اونم با بهترین کیفیت! از آب پرتقال و آب انار و آب هویج و آب کرفس تازه ... تا بستنی سنتی و آیس پک و تیرامیسو و معجون و ذرت مکزیکی و...

همیشه خیلی با حوصله و خوش اخلاق چیزهایی که میخواهی را میپرسن.( قسمت جذابش اون خامه آخره!) و بعد میپرسن بسته بندی کنم یا نه! جالبه که وقتی برای چهار نفر خرید میکنی تازه قیمت یک ظرف بستنی تک نفره در یک بستنی فروشی لوکس را می پردازی.

آدرس: تهران،  بزرگراه سعیدی،  محله وصفنارد، بلوار سجاد(35.655313,51.353590) 


جانی آمد و جانی رفت

نزدیک های شهرک غرب بودم که گوشیم دوباره زنگ خورد، فکر کردم اجرایی های مترو باشن که میخوان خبر رسیدن بازدید کننده ها را بدن.

گوشی را برداشتم که رد تماس بدم، دیدم مادره! 

گفتم سلام، جانم مامان ؟ 

گفت محمود جان میتونی یک بلیط هم برای خودت و خواهرت بگیری؟

کمی مکث کردم و گفتم..........تمام شد؟

نفسش را بیرون داد و گفت نزدیک های صبح مادربزرگت به رحمت خدا رفته.

هوا مه آلودشد، گفتم باشه عزیزم... بقیه جمله هام توی یک بغض گم شد.

رسیدم کارگاه کلید ها را تحویل دادم و به بچه ها گفتم تا یکشنبه نمیام ...

تمام تلاش های چند وقته به هدر رفت و پدرم نتونست برای آخرین بار مادرش را ببینه. نزدیک های ظهر بود که رسید فرودگاه امام، وقتی دیدمش لبخند زد، انگار که خیالش راحت شده، که پیرزن دیگه سختی نمیکشه ..... بلیط ها را برای 19:45 شیراز اوکی کردم.



گنج های بی شمار

آتشنشانها، مرزبانها، محیط بانان، معدنچی ها، معلم ها، دکترها دانشمندها، کارگران ... 

ایران پر است از عاشقان، این گنج های بی شمار

مرزیست پرگوهر ولی، با رنج های بی شمار


خوش اومدین
گاه نگاری یا کرونولوژی علمی برای اختصاص رخدادها در تاریخ‌های دقیق وقوع آنهاست.
به عبارتی منظم کردن و چینش وقایع از ابتدا به انتها یا برعکس.
اما گاه نگاری من نه علمی است نه چینش خاصی دارد و فقط گاهی می نگارم!
آرشیو مطالب
پیام‌های‌ کوتاه