- محمود بنائی
- جمعه ۲۶ بهمن ۹۷
- ۱۹:۵۰
- ۵ نظر
پدر تنها کسیه که فقط وقتی نیست میفهمی چقدر تنهایی، چقدر پشتت خالیه و چقدر این دنیا بدون اون ترسناکه.
پدر تنها کسیه که فقط وقتی نیست میفهمی چقدر تنهایی، چقدر پشتت خالیه و چقدر این دنیا بدون اون ترسناکه.
پنج مرد ناهارشون را خوردن و سر میز جلوی تخته وایت برد نشستن، یکیشون میگه اینجا قراره جلسات مهم برگزار بشه و نور باید بیشتر بشه و بقیه تایید میکنن. همه ریش دارن و روی پیشونیشون یک خشکی و چروکیدگی هست. یکیشون بلند میشه و ماژیک را بر میداره و روی تخته مینویسه: 1- اصلاحات ... و پقی میخنده! بقیه هم نگاهی میکنن و میخندن. در ماژیک را میبنده و میشینه.
سلام
خوبی؟
بله با شمام! شما که این ماه از حال من خبر داشتی و دیدی چقدر سخت گذشت و هنوز هم نتونستم باهاش کنار بیام اما دوستانه حتی با بی حوصلگی های من هم ساختی، ممنونم.