یک سری بلاگ ها را باز میکنی، کلا در حال نق زدنن(حرفی ندارم باهاشون) 

یک سری را باز میکنی، فقط یک مخاطب دارن دیگه بقیه... (خب شما چرا وبلاگ زدی؟ توی دفتر خاطراتت می نوشتی)

یک سری وبلاگ ها را باز میکنی، انگار که سر مفاتیح را باز کردی(دعا خوبه ولی مفاتیح و... هست دیگه)

 یک سری دیگه را باز کنی، می بینی چند تا کلمه نو‌شته و اینتر زده و چند تا نقطه و... سه بار میخونی فکر میکنی خاطره است بعد میفهمی نه شعره نو هست،  مثلا نوشته:

آه

تیر چراغ برق

نم نم باران 

+++

همیشه میسوزم 

گوشی را بردار

همینجوری هم شعرشون غل غل میکنه اصلا هم سراغ مطلب دیگه ای نمیرن(نیمااااا!) 

یک سری دیگه که کلا موقع باز کردن وبلاگشون آدم را استرس میگیره، آخر هم میبینی اعصاب نداشته زده وبلاگ را پاک کرده رفته( :/) 

اما بعضی وبلاگ ها هستن که وقتی ستاره شون روشن میشه، روحت شاد میشه، مشتاقی هرچه زودتر ببینی چی نوشته، انقدر خوب می نویسن که همه را به خوندن علاقمند میکنن، ازشون متشکرم که خوب می نویسن. 

پی نوشت1: این پست مثل خیلی از مطالبی که اخیرا نوشتم داشت میرفت که قاطی باقی پیش‌نویس ها بشه اما بخاطر عزیزی نشد! 

پی نوشت2: میدونستم بعضی دوستان بعد از خوندن این پست ممکنه برداشت اشتباهی کنن! اما این پست را بعد از خوندن پست های دیزالو نوشتم که واقعا خوب و حرفه ای می نویسه، چه حال خوبش چه حال بدش، اما توی وبلاگش جایی برای نظر نداره! وبلاگ های زیادی را دنبال نمیکنم، اما اونهایی که دنبال میکنم واقعا خوبن و دوست ندارم بد باشن!