سال 94 وقتی اون اتفاق افتاد فکر نمیکردم دیگه هیچوقت حتی ترک موتور کسی هم سوار بشم چه برسه بخوام موتور سواری کنم (پست مربوط به تصادف)! اما کرونا و ترافیک پایتخت باعث شد به ترسم از موتور غلبه کنم و بالاخره گواهینامه موتور را بگیرم ( هرچند یک سال طول کشید!) و حالا از موتورسواری لذت ببرم. درسته هنوز هم توی ترافیک یک ترسی ته دلم هست که باعث میشه از بقیه محتاط تر باشم اما دلیل نمیشه توی مسیر برگشت و بزرگراه خلوت واسه خودم رکورد جدید نزنم و مثل فشنگ از جلوی دوربین کنترل سرعت پلیسی که هر روز سر پیچ قایم میشه! رد نشم.

تروما چیزیه که علاوه بر جسم، روح آدم ها را زخمی میکنه اما تنها راه مقابله باهاش، رودرو شدن و شکست دادنش هست. نمیگم نباید از آسیب ترسید، نمیگم ماها قهرمانیم و راحت همه مشکلات را شکست میدیم، نه! هیچ چیز آسون به دست نمیاد، باید سختی بکشی و بری توی دل ترس! حتی شاید باز هم خراش برداری اما دیگه برات ترسناک نیست. تا می تونیم از ترس هامون فرار نکنیم.

_ بعداً نوشت: الآن که دقت میکنم پست های اخیر بلاگم شده شبیه این پیج های انگیزشی :) فعلا مودم انگیزشیه تا ببینیم بعداً چی میشه.