خیلی وقته که میخواستم بنویسم اما همه اش دلتنگی بود و نمی خواستم که وقتی صفحات این بلاگ را مرور میکنم همه اش غم و غصه باشه، تجربیات دیگه این روزهام هم مثل مدار ستاره مثلث یا دالاندر هم برای مخاطبان این وبلاگ جذاب نیست، اما هیجان انگیزترین چیزی که توی این کارگاه امتحان کردم، سوار شدن باب کت و لودر بود برای همین مینویسمش.

ساعت نزدیک سه عصر بود و رفته بودم سر شفت جی! تا حفاری باب کت را بررسی کنم. راننده دستگاه که ارتباط خیلی صمیمی با هم داریم پیاده شد و پرسید محمود دوست داری پیکورشو هم امتحان کنی؟ آخه قبلا بدون پیکور پشتش نشسته بودم ( پیکور همون دریل هیدرولیکی هست که روی باب کت میبندن برای تخریب بتن!) خوب جواب من هم که معلومه؛ سوار باب کت شدم و بعد از یک دقیقه آموزش ( کمربند پایین، استارت، پنجه پای راست، پاشنه پای چپ، پیکور فعال، لیور راست، شستی ...) بوم بوم ، چند ثانیه بعد دیدم هادی( راننده) داره بالا پایین میپره، پشت سرم را نگاه کردم، دیدم یا حضرت صبر! ناظر کارگاه که به غایت نردبانی هست برای خودش( خیلی مهمه این شخص) داره از دور میاد، اصلا هم قصد دور زدن نداره، خیلی رلکس دستگاه را خاموش کردم و در را باز کردم و به هادی گفتم دستگاه مشکللی نداره، میتونید ادامه بدید، همون قسمت را ادامه بدین، روز بخیر.