این پست شخصی نیست اما عمومی هم نیست! پس تصمیم خوندنش با خودتون!

همیشه با شنوایی و بینایی و کنجکاویم! مشکل داشتم، تا وقتی بچه بودم جالب بود و مفید؛ محال بود بیرون بریم و چیزی را لای بوته ها، لب ساحل و ... پیدا نکنم یا سر جلسه امتحان خیلی راحت از روی برگه بغلی حتی تشدید و حمزه را هم کپی نکنم. صداها را هم همیشه خوب میشنیدم! هیچ کس نمیتونست مخفیانه حرفی بزنه که نشنوم، حتی وقتی در اتاقم یا زیر دوش حمام بودم!

همیشه همه سوپرایزها برام بی هیجان بود چون یا سرنخی را دیده بودم یا حرفی را شنیده بودم و به هرحال میدانستم!

اما هرچه بزرگتر شدم این دانستن ها برایم دردسر شد، چیزهایی را دونستم که گاهی آرزو میکردم هیچ گاه نمیدونستم !

همه ما یک رازهایی داریم که حتی نزدیکترین کسانمون هم نمیدونن، یا شاید نمیتونی به کسی هم بگی! اما وقتی راز دیگران برات برملا میشه مشکل دو تا میشه! مشکل که نه! درد دو تا میشه. 

این شعر روزبه بمانی حال این روزها و یکسال اخیر منه!


تقاص چی رو می گیری که تا اینجا کشوندیمون

کجای راهو کج رفیتم که تو اینجا رسوندیمون

اگه من جای تو بودم میون این همه دردم

یه روز از چشم این مردم تو رو پنهون نمی کردم

تو رفتی بعد تو حالم یه حالی مثل مردن بود

تو هم تنها شدی اما کجا حالت مثه من بود

اگه دلگیری از دنیا منم مثل تو آشفتم

ولی من جای تو بودم به مردم راست می گفتم

یه دردی سوخت تو سینه ام که تو از خاطرم بردی

من اون زخمی رو خوردم که تو از حس کردنش مردی

تقاص دل کشی های یه آدم تو همین دنیاس


بذار ما رو بسوزونن جهنم تو همین دنیاس

تو رفتی بعد تو حالم یه حالی مثل مردن بود

تو هم تنها شدی اما کجا حالت مثه من بود



ترانه سرا : روزبه بمانی

خواننده : محمد اصفهانی

ملودی : مهدی یغمایی

تنظیم : بهروز صفاریان
 
دانلود آهنگ تکیه بر باد