- محمود بنائی
- چهارشنبه ۲۴ تیر ۹۴
- ۱۴:۲۶
- ۱۷ نظر
چند روزی بود که لپ تاپم خاموش شده بود به اصطلاح فکر میکردم سوخته و حس کسی را داشتم که...؟ حس کسی که دقیقا لپ تاپش سوخته!
تا اینکه از دوستان سوال کردم و آدرس یک تعمیرکار خوب و مطمئن را گرفتم و دیروز صبح بعد از پایان کارم برای اولین بار توی عمرم اجبارا سحرخیز شدم تا کام روا شوم! ساعت 8:45 رسیدم اونجا و خوردم به کرکره بسته! پاساژ ساعت 9:30 باز می شد و 45دقیقه خیابان ها و پارک اطراف را متر کردم.
فقط اسم صاحب مغازه را می دونستم؛ سهراب! پرسون پرسون پیداش کردم، از درِ مغازه رفتم داخل و دو تا آقای جوون توی مغازه بودن. پرسیدم آقا سهراب؟ با لبخند گفت: بله خودمم. اول کلی هندوونه دادم زیر بغلش و بعد هم لپ تاپ مبارک را مثل مِیِت گذاشتم روی میز.
مشکل چیه؟
- روشن نمیشه!
بگذار بزنم به برق
- شارژر بدم؟
نه بگذار با شارژر خودم بزنم.... بیق! روشن شد.
- من توی دلم؛ :/ oO ! دستهاش از دستهای سید هم شفا بخش تر بود لامصب! ( البته سید گاهی اوقات از دور و با چشم هم تعمیرات انجام میده)
فقط یک شوک باعث شد باتری راه بیفته و اون بنده خدا هم راضی نشد هیچ هزینه ای دریافت کنه، من هم که حداقل روی صدتومان خرج حساب کرده بودم ذوق زده شده بودم و برای اینکه دو طرف دست خالی نرن، یک اسپری تمیز کننده خریدم و خیلی خوشحال برگشتم خونه.