همیشه معتقد بودم که نباید آدم ها را قضاوت کرد اما چند روزه یک سوال بدجوری ذهنمو مشغول کرده؛ ته خواسته هات، ته آرزوهات همین بود؟

فکر میکردم یک عمر دنبال یک قصر طلایی می گردی اما آخر به یک دیوار خرابه که تاب ایستادن مقابل باد را هم نداره تکیه کردی.... یا شاید هم نه! اون دیوار به تو تکیه داده؟ نمیدونم! اما کاش اون دیوار روی سرت آوار نشه.

-----------------------------------------------------------------------------------

یکجوری نظام طبیعت به هم خورده که فکر نمیکنم دیگه شاعرا هم ذوق شعر گفتن داشته باشن، نه زمستون ها برفی و یخبندونه، نه بهار ها خنک و پر از گل و بلبل! میخواستم از سرمای زمستون و امید به بهار بنویسم :/ دیدم زمستونش اونقدرا هم زمستون نیست و بهارش هم چندان توفیری نمیکنه! پس خلاصه بگم به آینده امیدوارم .