صبح روز دوم وقتی از خواب بیدار شدم، تا نیم ساعت چسبیده بودم به بخاری و برای شادی روح عمه! متصدی زائرسرای امامزاده صلوات میفرستادم.

ساعت تقریبا 9:30 صبح بود که بعد از صرف صبحانه و دیرتر از موعد مقرر از اقامتگاهمون خارج شدیم و به سمت بازار قدیمی کاشان رفتیم و خیلی زود به مقصد رسیدیم. مغازه ها هنوز کامل باز نشده بودن و بازار تازه داشت جون میگرفت، دوربین فیلمبرداری را روشن کردم و توی اون هوای عالی بهاری در جستجوی تیمچه وارد بازار شدیم، دیوار های سفید بازار و کرکره های بسته سفید رنگ جذابیت خاصی به بازار داده بود و مغازه هایی با کاسب های تقریبا کهنسال که به دنبال جذب اندک مشتری های درون بازار بودند! از مغازه داری پرسیدم تیمچه کدام سمته؟ و خانومی محجبه اشاره کرد از این سمت، دنبال من بیاید...

قبل از این بازارهای زیادی دیده بودم مثل سرای مشیر شیراز و بازار تهران و اصفهان و... اما تیمچه بازار سنتی کاشان با هیچکدام قابل مقایسه نبود، یک معماری زیبا و چشم نواز، همراه با جریان زندگی که هنوز اصالت خودش را حفظ کرده.(کسانی که در محوطه درون عکس پخش و پلا شده اند و هرکدام محو قسمتی شده اند، اعضای خانواده من هستند.)

چند دقیقه ای را روی تخت کنار حوض و محوطه تیمچه  گذراندیم و از فضا لذت بردیم اما فرصت اندک بود و باید تا ظهر باقی جاهای مدنظر را میدیدیم.

نمیدانم چرا پدرم باید از تنها میوه فروشی این بازار سنتی، موز و پرتغال درجه سه وارداتی و خیار میخرید اما این کار را کرد.

گوگل مپ ما را تا رسیدن به خانه عباسی ها همراهی کرد، خانه ای در میان چند خانه قدیمی دیگر! خانه هایی که تو را در خیالت به آن روزگاران می برد، روزگاری که بجای صدای ماشین، صدای چرخ های کالسکه و سم اسبان در کوچه ها می پیچید. در خانه ها برای هرکاری و هرزمانی ، مکانی در نظر گرفته شده بود، بجای لباس شویی رختشورخانه بود و مطبخ جدا و سرداب جدا و ... بهار خواب جدا بود، محل استراحت مسن تر ها جدا بود و همه چیز اصول و مسئولی داشت.



معماری خانه عباسی ها پیچیده و دقیق است، ساختمانی چند طبقه با چند حیاط و کاربری های مختلف، هدمم بررسی بنا نیست، هدف فقط دیدن است و لذت بردن از این همه ذوق و هنر.

بعد از خانه عباسی ها به سراغ خانه طباطبایی ها رفتیم جایی که ظراقت و عظمت جای آن پیچیدگی را گرفته بود و باز عشق؛ باعث ساخت بنایی شده بود که در تاریخ ماندگار شده است.

خانه طباطبایی ها مثل یک فرش دستباف کاشانی، مثل شب های کویر زیبا و ستودنی است.


متاسفانه بخاطر کم بودن زمان بین تپه سیلک و خانه بروجردی ها، تپه تاریخی را انتخاب کردیم، پس به سمت سیلک(sialk) حرکت کردیم.

سیلک هم مانند چغازنبیل از آن کشف های ارزشمند و جذابِ رومن گیرشمن است. کاربرد اصلی بنا هنوز مشخص نیست، معبد، قبرستان و...

اما هرچه هست برگی از تاریخ کشورمان است با چندهزار سال قدمت.



پرونده کاشان در این سفر بسته شد و بعد از آن راهی روستای زیبای ابیانه شدیم.