از دور می بینی و باز گمش میکنی

 انگار که همیشه بوده و حالا نیست

مثل تصویری از رویاهای کودکی

به دنبال سرنخی میگردی تا پیدا کنی

با ذوق می یابی میروی تا به مقصد برسی

 اما میان راه باز می بینی این نخ هم خیلی وقته بریده

دنبال راه تازه میگردی تا به روشنی برسی به هوا به نفس

انگار صدای نشنیده اش سال هاست تو را میخواند

با خودت میگویی کاش این بار به موقع برسم

همین یک بار را