خاطراتمو که مرور میکنم میبینم چقدر قبلا شاد بودم و الان هیچ چیز شادم نمیکنه. شاید شادی های معمول زندگی تا یک جایی آدم را ارضا میکنن و وقتی اشباع شد دیگه هیچ لذتی برات ندارن مثل همین تکنولوژی که روزهای اول اینقدر با دیدنش به وجد می اومدم، اگر یک نوکیا 3310 بهم میدادن کلی ذوق زده میشدیم ولی الان به جدیدترین گوشی بازار هم میلی ندارم!

یا اولین باری که آتاری را تجربه کردم تا دو روز از ذوق برای همه تعریف میکردم ولی الان به جدیدترین کنسول بازی هم علاقه ای ندارم.

 با یک ساعت مچی کامپیوتری که کورنومتر هم داشت که از خوشی بال در می آوردم و الان گرون ترین ساعت بازار هم مثل ساعت دیواری خونه برام عادی شده.

نمیدونم تکنولوژی دیگه جذاب نیست یا قبلا چیزی کنارش بود که مزه اش را شیرین میکرد ولی الان نیست، مثل قند کنار چایی مثل دلخوشی کنار زندگی!