یک وقتهایی داری کج میری، داری توی لجن فرو میری و حواست نیست!مثل کبک سرتو کردی زیر برف و فکر میکنی هیچ کس حواسش بهت نیست اما غافلی که یکی همیشه حواسش هست! منتظره ببینه تا کجا میری؟ ببینه کی از خواب بیدار میشی؟ و اگه خیلی دوستت داشته باشه و هنوز کور سویی روشنی در وجودت باشه، صدات میزنه، تکونت میده که بیدار بشی، نشونت میده به کجا داری میری، نشونت میده آخره خط کجاست.

فکر میکنم بیشتر از اونکه ما به خدا امیدوار باشیم، این خداست که به ما امیدواره.

-------------------------------------------------------------------------------------------------------------

وارد ایستگاه BRT شدم چند تا افغانی ایستاده بودن و کارت نداشتن، مامور ایستگاه پرسید کارتت شارژ داره ( لامصب همین یکبار شارژ داشت اون هم 30 هزار تومان) گفتم آره، دو تا دوتا رفتن و دو نفری 1000 تومان پول نقد میدادن، آخری تنها بود و هزاری داشت، گفتم پانصدی نداری؟ گفت نه، گفتم خوب من هم ندارم میدم صدقه!

رسیدیم به پایانه آزادی و داشتم متن بالا را می نوشتم و توی فکر امتحان الهی بودم که صدای یک مرد فقیر را شنیدم که میگفت کمک کنید، شاید این یک امتحان الهی باشد، هم شما ثواب میکنید هم من شرمنده .... (نفهمیدم چه کسی) نمیشم!

اول خنده ام گرفت بعد رفتم جلو و بهش گفتم: پونصدی داری؟ یک لحظه مات شد و گفت: آره. گفتم: خوب بده به من این هزاری را بگیر تا ما هم از امتحان الهی سربلند بیرون بیایم.

------------------------------------------------------------------------------------------------------------

این پسر خیلی خوب میخونه و کار به کار بهتر میشه و همیشه توی آهنگهاش یک تازگی داره! این بار از ساز مورد علاقه من هم استفاده کرد، میدونین اون  ساز چیه؟

سامان جلیلی-تمومش کن

تــــــــــــــــــــــــــــــــــمــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــام.