توی اتوبوس نشسته بودم که یک مرد میانسال با سیبیل های پرپشت و زرد شده از دود سیگار سوار شد و بوی سیگاری که کشیده بود توی هوا پخش شد، یاد کودکی افتادم، یاد دستشویی! کنج حیاط خونه مادربزرگ که خدا بیامرز پدربزرگم یواشکی اون تو سیگار بهمن فیلتردار میکشید. نکته ای که به نظرم میرسه اینه که، آخه این هم شد خاطره کودکی؟ اینم خاطره است ما داریم؟ 

ولی هیچ چیز مثل خنکی حیات خلوت پشتی و عطر تنباکوی عروسکی خیسونده شده،  صدای چرق چرق ذغال توی گردون و قل قل قلیون مادربزرگ نمیشه این شد خاطره.

پی نوشت ١: 

  • ۲۱ فروردین ولادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و روز زن را به همه خانم های محترم تبریک میگم.
  • پی نوشت ٢: اعتراف میکنم قسمت اولشو (پی نوشت) کپی کردم.