صبح شنبه ساعت 6:30 بیدار شدیم و با شوق و ذوق همراه آبجیم رفتیم سمت نمایشگاه بین الملل، اون به قصد تهیه گزارش و من بازدید از دست آوردهای صنعت برق ایران!

ساعت نزدیک 9 بود که رسیدیم، توی پباده روی منتهی به نمایشگاه، دست فروش ها ایستاده بودن و حتی کمریند و کراوات و پاپیون و ... میفروختن که برام عجیب بود! جلوی در ورودی هم برای عموم 2 هزار تومان ورودی میگرفتن و دانشجوها مجانی! 

پیگیر شدیم که مراسم افتتاحیه برگزار شده یا نه ! آخه قرار بود ساعت هشت انجام بشه که به همت ایرانی بودنِ ما یکی دو ساعت به تاخیر افتاده بود. وارد سالن شدیم فهمیدم علت فروش اون وسایل بیرون چی بود! همه فوکول و کرابات زده بودن و شاید توی اون ساعت من تنها کسی بودم که یک کاپشن و پلیور پوشیده بودم. چشمم افتاد به کنتور سازی ایران که قبلا یک گزارش کسب و کار و.. دربارشون تهیه کرده بودم و به آبجیم پیشنهاد دادم که برای گزارش با مسئول این شرکت صحبت کنه، خیلی اضظراب داشت که برام قابل فهم بود برای همین خیلی خونسرد یکبار باهاش سوالات را مرور کردیم و برای شروع رفتیم سراغ مدیر یک شرکت دیگه و اوشون هم با روی باز ما را پذیرفتن. دور میز نشسته بودیم و سعی میکردم حواسم به همه چیز باشه و جناب مدیر از حوزه اقتصادی خارج شد و وارده حیطه برق شد، از چهره آبجیم مشخص بود که زیاد سر در نمیاره! سریع چند تا سوال پرسیدم و بحث را جمع کردم . بعد از مصاحبه خیلی خوشحال بود که انقدر خوب انجام شده و سراغ مدیران کنتور سازی رفتیم و با هماهنگی دور میز نشستیم، به همراه مدیر و مشاور و ... نظرات یکسانی نسبت به وضعیت اقتصاد داشتند و بیشتر از ثبات ارزی راضی بودند و معتقد بودند تنها چیزیه که بهبود داشته.

بعد به سالن رفتیم و مراسم افتتاحیه ساعت 10 با سخنرانی وزیر نیروآغاز و با سخنرانی کشدار معاون رییس جمهور به اتمام رسید.

اما بعد از مراسم، نسیم رفت تا به کارش برسد و من نقشه به دست توی نمایشگاه؛

پر بود از چینی و کره ای و خارجی های دیگه، مثل اون ایتالیایی حلقه به گوشِِ فروشنده سوئیج و یا اون چینی که فارسی حرف میزد و ...

انتظار داشتم پیشرفتهایی در زمینه تولید صنایع برق ببینم اما بیش از نیمی از نمایشگاه دلال بودن یعنی وارد کننده کالای خارجی و بخشی هم که خود خارجی ها بودن، تولیدات داخلی هم محدود میشد به تولید کابل و تابلوهای برق(مونتاژ داخل) و تعداد انگشت شماری شرکت مانند گروه صنعتی لاوان که ادوات برقی تولید کرده بودن. دو تا از سالن ها پر از بود غرفه های لامپ سازان! لامپ های که فقط در کارخانه ایران سرهم میشود.

ناهار را به اجبار در رستوران نمایشگاه خوردم و مبلغ 15 هزار تومان برای یک پرس  برنج مرغ بی کیفیت.

سراغ شرکت مپنا رفتم که برای همه برقی ها آشناست؛ مدیر فنی شرکت از ساخت توربین های بادی صحبت میکرد و خیلی با حوصله به تمام سوالات من و یک پدر و پسر پاسخ می داد، کارتشون را گرفتم و کمی هم برای کار راهنمایی گرفتم!

ساعت 4 نمایشگاه تعطیل شد و سه سالن دیگه باقی موند تا اگه فرصتی شد تا بیستم آبان یک بار دیگه برم نمایشگاه!