صبح چهار ساعت بیشتر نخوابیده بودم که ساعت زنگ خورد و بیدار شدم، در این حالت فقط به این فکر میکنم که  آقای ظریف چطور با این بیخوابی سَرِ میز مذاکره میشینن ! احتمالا اگه من جای ایشون بودم الان هممون خط مقدم تگزاس بودیم.
ظهر که آقای مهمان عزیز! بعد از چهار روز تشریف میبردن، تقریبا تمام مدت که سشوار میکشید و کِرِم میزد و لباس هاشو پلاستیک میکرد و قروفر میومد و مُدام خالی میبست،این شکلی روی مبل نشسته بودم و به این فکر میکردم که بعضی مهمون ها نمیفهمن؟ یا خودشونو به نفهمی میزنن؟